حوزه ارزهای دیجیتال مانند هر حوزه دیگر، دارای نکات مثبت و البته منفی است. با این حال، ما ناخودآگاه مایلیم که آیندهای درخشان برای فناوری بلاک چین و ارزهای دیجیتال متصور شویم؛ آیندهای که هیچ ایراد و نقصانی در آن نیست. حساب کاربری وانالی (Vanalli) در مدیوم که یکی از نویسندگان مطرح در حوزه ارزهای دیجیتال محسوب میشود، سعی کرده است با انتشار مقالهای جنبههای منفی این حوزه را به ما نشان دهد. ترجمه این مقاله را در ادامه میخوانید.
سخنی با خوانندگان : تمام مطالب زیر نظر شخصی نویسنده است و کوینگرام محتوای این مقاله را رد یا تأیید نمیکند.
آن زمان که کار تماموقت در صنعت ارزهای دیجیتال را تازه آغاز کرده بودم، تصور میکردم چیزی بهتر و فوقالعادهتر از آن وجود ندارد. حس خوبی داشتم از اینکه من هم جزئی از برنامهای هستم که قرار است در نهایت به فروپاشی دنیای امور مالی سنتی بینجامد. زنده باد بیت کوین! مرده باد بانکدارها!
اما پس از چند سال کارکردن در این فضا، فقط دلم میخواست از آن خارج شوم و البته این کار را هم کردم.
حوزه ارزهای دیجیتال آشفته و درهمبرهم است و باید واقعیت آن را بررسی کرد. چه چیزی به من حق میدهد که کل این فضا را به چالش بکشم و از آن انتقاد کنم؟ نمیدانم، فقط میدانم که حقیقت باید گفته شود. در آن زمان برای شرکتی به نام لیکویید (Liquid) کار میکردم که در حوزه ارزهای دیجیتال فعالیت داشت. همان موقع باورهای شخصیام شکل گرفتند؛ البته در این مطلب قصد ندارم زیاد درباره این شرکت صحبت کنم، بیشتر میخواهم درباره کلیت حوزه کریپتو بحث کنم و اگر دوست داشتید میتوانید دیدگاههایتان را در این مورد مطرح کنید.
تقریباً تمام پروژههای ارز دیجیتال مزخرف هستند و شکست خواهند خورد
آن اوایل اگر کسی میگفت بیشتر پروژههای حوزه ارز دیجیتال شکست خواهند خورد، باور نمیکردم. ولی در اشتباه بودم.
راستش را بخواهید تعداد پروژههایی که شکستشان را به چشمم دیدهام از دستم در رفته است. برخی از آنها کاملاً بیسروصدا به کارشان پایان دادند، در حالی که تیمهایشان امیدوار بودند هیچکس متوجه نشود. یکی از پروژههایی که از نزدیک کارش را دنبال میکردم، بلاککس (Blockex) بود. بلاککس یک صرافی دارایی دیجیتال بود که روی عرضههای اولیه سکه (ICO) تمرکز داشت. یک توکن با نشانِ داکست (DAXT) امکان دسترسی به این عرضههای اولیه را فراهم میکرد، حال آنکه در خود پلتفرم، معاملات عادی جفتارزها انجام میشد.
زمانی در سال ۲۰۱۸، بلاککس محصولی فوقالعاده به شمار میرفت و بازار آن حسابی داغ بود. اینفلوئنسرهای فعال در حوزه کریپتو، بهشدت برای این پروژه بازارگرمی کردند. بلاککس ۲۴ میلیون دلار در عرضه اولیه خودش سرمایه جذب کرد؛ هرچند در پایان، پس از اینکه یک سرمایهگذار پولش را پرداخت نکرد، فقط در حدود ۵.۵ میلیون پوند استرلینگ (معادل ۷ میلیون دلار) به دستشان رسید. این پروژه بهسختی توانست قسر در برود و آخرین چیزی که از آن شنیدیم این بود که بیسروصدا به کار خود پایان داد. ارزش توکن آنها هم که در عرضه اولیه به قیمت یک یورو فروخته میشد، تقریباً به صفر رسید. آخرین قیمتی که در کوینمارکتکپ برای این توکن به ثبت رسیده، ۰.۰۰۰۶۹ دلار است.
پروژه دیگری که در ابتدای کارش توجه مرا جلب کرد، آترشیپ (Authorship) بود. پروژهای بهظاهر سودمند که آن را با هدف حمایت از نویسندگان ایجاد کرده بودند. این پروژه در نهایت ۴ میلیون دلار برای ایجاد یک پلتفرم نشر دیجیتال غیرمتمرکز جذب کرد و بعد از آن به کارش پایان داد. بنیانگذاران آن، نولان وارفلد (Nolan Warfield) و پیتر کومان (Petre Coman)، بهناگاه متوجه شدند که اشتباهی وحشتناک مرتکب شدهاند و پروژه را رها کردند. چیزی که آنها راهاندازی کرده بودند چیزی بیشتر از یک فروشگاه کتاب الکترونیکی معمولی نبود. سپس آن را به یک سرمایهگذار چینی فروختند که او هم نتوانست با آن کاری انجام دهد و طبیعتاً ارزش این توکن هم به صفر رسید.
نمودار قیمت Authorship در دو سال اخیر
اجازه دهید یک نمونه دیگر را هم معرفی کنم؛ پروژهای بود به نام آیپی چین (IP Chain) که من کار بازاریابی آن را انجام دادم. این پروژه بعدها با نام تجاری والتیتیود (Vaultitude) به کارش ادامه داد. این بار یک تاجر اتریشی به نام دومینیک ثور (Dominik Thor) آن را اداره میکرد که البته مدیرعامل یک شرکت محصولات آرایشی بهداشتی به نام تومارولبز (tomorrowlabs) هم هست. آن زمان که دومینیک را بهشکل آنلاین ملاقات کردم، در تلاش بود تا قبل از عرضه اولیه، برای پروژهاش یک تیم درست کند. در آن زمان در سال ۲۰۱۷، کافی بود یک سیبزمینی را در بلاک چین ثبت کنید، یک عرضه اولیه راه بیندازید و میلیونها دلار سرمایه جذب کنید. البته من بابت دستمزدم توکن والتیتیود را دریافت میکردم که پول نامشروعی هم به حساب نمیآمد.
قرار بود تیم این پروژه یک پلتفرم ایجاد کنند که با استفاده از بلاک چین به افراد کمک کند از مالکیت معنوی خودشان محافظت کنند. البته این کاربرد بسیار خوبی بود (یا من در آن زمان اینطور فکر میکردم) و دومینیک هم با افراد و شرکتهای مهم از جمله دنمیر (Dennemeyer) و حتی سازمان جهانی مالکیت معنوی روابطی داشت.
ابتدا یک پیشفروش انجام دادیم و مبلغ نسبتاً کمی را جمع کردیم. سپس دومینیک به نقاط مختلف جهان سفر کرد و در رویدادها و کنفرانسهای مختلفی سخنرانی کرد. سرانجام مشخص شد که پول دومینیک تمام شده است و ازآنجاکه کسی هم علاقه چندانی به عرضه اولیه او نداشت، نمیتوانستیم از پس پروژه برآییم. خودِ من بابت ساعتها کاری که انجام دادم، هیچ پولی دریافت نکردم و در آخر دومینیک همه چیز را رها کرد، وبسایت پروژه را حذف کرد و هرگونه ردّپا را از کانالهای اجتماعی، حساب کاربری توییتر و پروفایل لینکدینش از بین برد. حوزه ارزهای دیجیتال پر از چنین نمونههایی است.
انتظارات در مقابل واقعیتها
پروژههای زیادی هستند که وایتپیپر (مقاله معرفی) خوبی دارند (حداقل بیمعنی نیستند) و حتی عرضه اولیه موفقیتآمیزی داشتهاند، اما ایدههایشان اصلا چنگی به دل نمیزند. تیمهای این پروژهها واقعاً سخت کار میکنند، اما اغلب آب در هاون میکوبند.
پانتظارات و واقعیتها
بهعنوان مثال، لید کوین (Leadcoin) را در نظر بگیرید. این پروژه ۵۰ میلیون دلار جذب کرد تا پلتفرمی را ایجاد کند که در آن بازاریابها بتوانند لید (سرنخ یا مشتریان احتمالی) خریداری کنند. در آن زمان کسی نبود بپرسد که این تیم واقعاً این همه پول را برای چه میخواهد. دو سال بعد تقریباً همه اعضای تیم، پروژه را ترک کردند (البته کارمندانش هنوز در لینکدین حضور دارند). فقط یک کارمند باقی ماند که مدیر ارشد بازاریابی آن است و نامش ایال روزل (Eyal Rosel) است. روزل گروه تلگرام پروژه را اداره میکند و هر سه ماه یکبار بهروزرسانیهای بیاهمیتی را ارائه میکند تا همچنان این پروژه توهمی را زنده نگاه دارد.
پس از اینکه توکن این پروژه از فهرست تمامی صرافیها بهجز بنکُر حذف شد، ۹۹٪ از ارزش خود را از دست داد. بنکر فقط تعدادی پروژه بیفایده از جمله آترشیپ را در فهرست خود دارد.
بسیاری از پروژههایی که خیلی جذابتر از لید کوین بودند، با شکست به کار خود پایان دادند. شاید به این دلیل که کلاً کلاهبرداری بودند، شاید هم بهخاطر اینکه تیمهای بیکفایتی آنها را اداره میکردند. این احتمال هم هست که بدشانسی آورده باشند. نمیدانم؛ ممکن است ترکیبی از همه این عوامل باعث شکست آنها شده باشد. همیشه وقتی نام پروژهای بیدلیل بر سر زبانها میافتد، مردم جوگیر میشوند و همین باعث میشود جذابیت آن پروژه بالا برود. بیت کانکت را یادتان میآید؟ وقتی معلوم شد که یک طرح پانزی عظیم است، بسیاری از افراد میلیونها دلار ضرر کردند و نسل جدید میمهای اینترنتی متولد شدند. اینها فقط بخشی از پیامدهای وحشتناک اعتماد به چنین پروژههایی است.
میمهای اینترنتی بیت کانکت
شاپین (Shopin) یکی دیگر از این پروژهها بود. بنیانگذار آن که اران ایال (Eran Eyal) نام داشت، پس از جمعآوری ۴۰ میلیون دلار، قبل از آنکه کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا (SEC) اتهامات جدیدی را به او وارد کند، به اتهام کلاهبرداری دستگیر شد و به این ترتیب دیگر نتوانست افراد بیشتری را با پروژه مصیبتبارش بدبخت کند و کارش به پایان رسید.
میبینید که بیشتر پروژههای اینچنینی در حوزه رمزنگاری با شکست مواجه میشوند. البته این فقط منحصر به حوزه ارزهای دیجیتال نیست. بهطورکلی این امر درباره بیشتر استارتاپها صدق میکند. با این حال، به نظرم این حوزه بیشترین تعداد استارتاپهای شکستخورده را نسبت به متوسط تعداد استارتاپها در حوزههای دیگر دارد. بیشتر پروژههای ارز دیجیتال واقعاً مزخرف و بیارزش هستند.
ادامه دارد
منبع: