بازگشت رکود تورمی
امروز وضعیت به گونهای رقم خورده است که اگر برای ایجاد شغل بیشتر، نرخ بهره* را کاهش دهیم، در یک مارپیچ تورمی گرفتار خواهیم شد. از آن طرف، اگر برای کاهش تورم نرخ بهره را افزایش دهیم، بیکاری سر برخواهد آورد؛ این یعنی یک وضعیت باخت و باخت که در نتیجه ترکیب رشد اقتصادی کند، بیکاری بالا و افزایش قیمتها ایجاد شده است.
اما آیا ما در آستانه تجربه رکود تورمی هستیم؟
آمریکا چهار دهه پیش چنین بحرانی را تجربه کرده بود و حال نگرانیها حاکی از این این هستند که شاید دوباره باید در انتظار وقوع آن باشیم.
مشکل آن زمان این بود که ما برای این مسئله آماده نبودیم و ابزارهای سیاسی برای مقابله با آن وجود نداشتند. بدتر از آن بسیاری از اقتصاددانان آن موقع معتقد بودند که وقوع رکود تورمی در واقع غیرممکن است.
به لطف منحنی فیلیپس (Phillips Curve) ما تصور میکردیم که بیکاری و تورم باید همیشه در جهت مخالف حرکت کنند. این مفهومی بود که توسط فیلیپس، اقتصاددان مشهور، معرفی شده بود و ظاهرا دادههای صد ساله نیز نشان میدادند که تورم و بیکاری واقعا در یک رابطه معکوس پایدار بودند. متأسفانه، رابطه تورم و بیکاری در دهه ۱۹۷۰ تغییر کرد و این رابطه منحصر به فرد پس از یک قرن پایان یافت.
منحنی فیلیپس پایین با دادههای قبل از جنگ جهانی اول ترسیم شده است.
منبع: شکل ۱ از مقاله فیلیپس ۱۹۵۸، “رابطه بین نرخ تغییر دستمزد پول و بیکاری در سال های ۱۸۶۱-۱۹۱۳” (۱۹۵۸)
اما چه اتفاقی در این دهه رخ داد؟
ما در مورد اینکه چگونه اقتصاددانان مرتکب اشتباه شدند، بحث کردیم، اما سیاستمداران نیز نتوانستند در این رابطه کاری از پیش ببرند. ریچارد نیکسون در اوایل دهه ۱۹۷۰ تلاش کرد سیاستهایی را پیش بگیرد که بعدها در اقتصاد ایالات متحده با نام “شوک نیکسون” (Nixon Shock) معروف شد. این شوک شامل توقف ۹۰ روزه دستمزدها و قیمتها، تعرفه ۱۰ درصدی بر واردات و کنارهگیری ایالات متحده از استاندارد طلا بود.
اینجا بود که شوکهای عرضه پدیدار شدند.
ابتدا مسئله با تحریم نفتی اوپک در سال ۱۹۷۳ آغاز شد و شش سال بعد انقلاب ایران را به دنبال داشت. در همین حال، آرتور برنز، رئیس وقت فدرال رزرو، با سیاستهای پولی بسیار تسهیلی واکنش نشان داد که باعث شد تورم ادامه یابد و انتظارات تورمی نیز به شدت لنگر بیندازند.
نتیجه رکود تورمی بود که واقعا دردناک بود. برای خانوارها، رکود تورمی بدین معنی بود که مردم پول کمتری به دست میآوردند یا بیکار میشدند، در حالی که بیشتر برای همه چیز هزینه میکردند. این روزها، این مسئله به نظر بسیار آشنا میرسد.
تعبیر این وضعیت برای بازارها نیز چنین بود که اوراق قرضه با درآمد ثابت ضربه شدیدی خوردند و همچنین بازار سهام نیز افت کرد.
طبیعتا رکود تورمی یک نگرانی بزرگ است. هیچ کس دوست ندارد این تجربیات وحشتناک برگردند اما به نظر میرسد تاریخ قرار است تکرار شود.
وضعیت تورم امروز
قیمت نفت و گاز نه تنها حالا بلکه حتی پیش از حمله روسیه به اوکراین نیز رو به افزایش بود. این مسئله میتواند تأثیر جدی بر بهبود اقتصادی پس از پایان همه گیری ویروس کرونا داشته باشد.
در همین حال، کمبود شدید نیروی کار احساس میشود. کارگران به معنای واقعی کلمه از بازار کار ناپدید شدهاند و شرایط عالی را برای تورم دستمزدها ایجاد کردهاند. در همین حال، تورم سالانه در ایالات متحده اکنون از بالاترین میزان در ۴۰ سال گذشته نیز فراتر رفته است. در ارزیابی سالانه ماه فوریه شاخص قیمت مصرف کننده ۷.۹% اعلام شد که از سال ۱۹۸۲ تاکنون تجربه نشده بود.
طبیعتا این موضوع همه را نگران کرده است. با این حال، با مقایسه این دو دوره زمانی مشخص میشود که هنوز فرصت باقی مانده است.
دهه ۱۹۷۰ فصل بسیار متفاوتی در تاریخ آمریکا بود. در آن زمان ایالات متحده به تازگی از جنگ بسیار پرهزینه ویتنام خارج شده بود. ایالات متحده همچنین در آن زمان قدرت اقتصادی بسیار بیشتر و رقبای کمتری در حد و اندازه چین داشت، بنابراین وقتی “عطسه” می کرد، عملا کل جهان سرما میخورد.
جهان امروز همچنین بسیار کمتر بر انرژی متمرکز است
دنیایی که ما امروز در آن زندگی می کنیم نسبت به دهه ۱۹۷۰ انرژی بسیار کمتری مصرف میکند.
سهم مصرف نفت در تولید ناخالص داخلی (GDP) بسیار کمتر از گذشته است. در واقع همین امر در مورد سایر نهادههای تولیدی نیز صدق می کند. به عنوان مثال، هزینه گندم مورد استفاده در نان نیز به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.
با این حال، این مسئله بستگی به این دارد که به اقتصاد کدام کشور نگاه میکنید.
به عنوان مثال، آمریکا نسبت به ۴۰ سال پیش به میزان بسیار بیشتری در زمینه انرژی استقلال پیدا کرده است. از قضا، این مسئله تا حدودی به خاطر رفتاری است که اوپک ۴۰ سال پیش انجام داد و آمریکا را مجبور کرد امنیت انرژی خود را جدیتر بگیرد.
در مقابل، کشورهایی مانند آلمان اجازه دادند که بیش از حد به گاز روسیه متکی شوند. بخشی از این مشکل ناشی از این است که گاز به عنوان یک انرژی نسبتا پاکتر و مکمل انرژیهای تجدیدپذیر در نظر گرفته میشد. آلمان همچنین از انرژی هستهای اجتناب کرده که در نهایت معلوم شد چندان به نفع این کشور نبوده است.
تفاوت دیگر در دستمزدها است. این باور اشتباه وجود دارد که کارگران در ایالات متحده و بریتانیا در حال حاضر نسبت به دهه ۱۹۷۰ قدرت مذاکره کمتری دارند، زیرا قدرت اتحادیه کارگری نسبت به قبل کمتر است.
با این حال، یک نقص اساسی در این فرض وجود دارد. این اتحادیههای کارگری نیستند که به کارگران قدرت قیمتگذاری در بازار امروز را میدهند، بلکه خود عرضه نیروی کار این مسئولیت را به عهده دارد. تقریباً در هر بخش از اقتصاد کمبود نیروی کار قابل توجهی وجود دارد. چه با اتحادیه های کارگری و چه بدون آن، این کمبود عرضه به کارگران قدرت چانه زنی عظیمی میدهد و این امر، قطعا سناریوی رکود تورمی را واقعیتر میکند.
پیش بینی سناریوی رکود تورمی بسیار دشوار است
مشکل پیشبینی رکود تورمی این است که ساختار کلی اقتصاد جهانی با آنچه در دهه ۱۹۷۰ بود، بسیار متفاوت است. اقتصاد جهانی فعلی به طور فزایندهای توسط فناوری و دیجیتالی شدن هدایت میشود که ماهیت نحوه کار و مصرف ما را تغییر میدهد.
توجه به این نکته نیز ضروری است که اگرچه بسیاری از افراد از بازار کار خارج شدهاند، اما بسیاری نیز به صورت خوداشتغالی درآمد دارند. این نشان میدهد که ظهور اقتصاد کارهای (Gig Economy) پدیدهای بسیار واقعی است و از نظر ساختاری ممکن است شرایط بازار کار را به سمت بهتر شدن یا بدتر شدن تغییر دهد.
ممکن است دچار رکود تورمی شویم، اما این بار ممکن است تجربهای متفاوت باشد
اگر رکود تورمی را رخ دهد، تجربه ما ممکن است با آنچه در دهه ۱۹۷۰ حس کردیم، متفاوت باشد. اقدامات سیاستی که هم از نظر مالی و هم از نظر پولی انجام میشوند احتمالاً بسیار متفاوت خواهند بود چرا که دیدگاهها نسبت به اقتصاد تغییر کردهاند.
اقتصاددانان اکنون نسبت به قبل مقداری از تکبر خود را کنار گذاشتهاند. آنها بهتر از گذشته نسبت به ریسکهای پیشرو آگاهی دارند و به خوبی میدانند که چگونه احساسات حاکم بر بازار میتواند معتبرترین نظریههای اقتصادی را واژگون کند. از آن سو، دیگر چه کسی واقعا به نظر اقتصاددانان اهمیت میدهد؟ زندگی تغییر کرده است. این روزها، زندگی به دلیل همهگیری ویروس کرونا، پیشرفت فناوری و تغییر نظم جهانی تغییر چشمگیری داشته است.
رکود تورمی قطعا پدیدهای نگران کننده است. اما شاید اکنون ریسکهای دیگری نیز مانند تغییرات اقلیمی یا حتی هولوکاست هستهای نیز وجود داشته باشند که باید در مورد انها نیز احساس نگرانی کرد.
پس بهتر است سوال این باشد که ابتدا باید نگران چه چیزی باشیم؟ شما در این مورد چه فکر میکنید؟
منبع: metalsdaily
منبع: