وقوع جنگ در اوکراین، موجب شده که صادرات گاز از ایران به اروپا دوباره به صدر مباحث برگردد. آیا ایران یکشبه ثروتمند خواهد شد؟
اروپا و آمریکا در حال قطعکردنِ آخرین رشتههای اتصال اقتصادهایشان به روسیه هستند. در تازهترین مورد، آلمان قراردادی با قطر امضا کرده تا از این کشور گاز مایع (LNG) بخرد و با سرعتی برنامهریزی نشده، واردات گاز از روسیه را قطع کند.
چنین چیزی در کوتاهمدت امکانپذیر نیست و موضوع این است که نیاز برخی کشورهای اروپایی به گاز روسیه، حتی بیشتر از آلمان است. با این همه، در شرایطی که روسیه هم نمیخواهد فرصت کسب دهها میلیارد دلار درآمد صادراتیِ گاز به اروپا را از دست بدهد، ظاهرا روند منزویکردن اقتصاد روسیه شدت گرفته است.
این رخدادها چند نتیجه در پی خواهند داشت: نخست اینکه اقتصاد روسیه ممکن است طی چند سال آینده به شدت از ناحیه افت درآمدهای گازی تحت فشار قرار بگیرد. دوم اینکه قطریها ثروتی بسیار بیش از گذشته به دست خواهند آورد و سوم اینکه نقش کشورهایی مانند آذربایجان، مصر، الجزایر، نروژ، ترکیه و حتی رژیم اسرائیل در تامین انرژی قاره سبز افزایش خواهد یافت. اما آیا باز هم سرِ ایران بیکلاه میماند؟
چرا قطر آری و چرا ایران نه؟
یک نگاه ساده به نقشه جغرافیا، نشان میدهد که آلمانیها برای خرید گاز از قطر، در واقع باید «لقمه را دور سرشان بچرخانند». پایانههای گازی آلمان در شمال این کشور واقع شدهاند و اساسا آلمان جز از شمالِ خاک خود، به آبهای آزاد دسترسی ندارد. (آلمان ۲ پایانه جدید گازی هم تا پایان سال ۲۰۲۲ خواهد ساخت.)
گاز مایع (یا همان LNG) را هم با کشتی جابهجا می کنند و بنابراین، کشتیهای حامل محمولههای گاز از قطر، باید از خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای سرخ و دریای مدیترانه بگذرند و در نهایت وارد اقیانوس اطلس شمالی و بعد هم «دریای شمال» (North Sea) شوند تا به بنادر آلمان برسند.
هر طرح مشابه دیگری هم دستکم بخشی از این مسیر را باید طی کند:
حتی اگر قرار باشد گاز قطر به بنادر اسپانیا، یونان، ایتالیا یا فرانسه برسد و بعد با خطلوله یا شیوههای دیگر به کشورهایی مانند آلمان انتقال داده شود، باز هم رسیدن گاز از قطر به قلب اروپا (یعنی آلمان) دستکم ۳ تا ۴ هفته زمان میبرد.
اروپاییها اما راهحلهای سادهتری هم دارند که شوربختانه با ملاحظات سیاسی در هم آمیخته است: آنها میتوانند از جمهوریآذربایجان، ایران و حتی ترکمنستان، آن هم از طریق خطلوله، گاز وارد کنند. اما این گفتنش سادهتر است تا عملی شدنش.
ایران نمیخواهد فقط «پورسانتبگیر» باشد!
اجازه بدهید سه موردی را که در پاراگراف قبلی به آنها اشاره کردیم، یکبهیک بررسی کنیم. انتقال گاز از ترکمنستان به اروپا، مشکلات فراوانی دارد. نخست اینکه دریای خزر یک مانع طبیعی است و حضورش به این معنا است که یا باید از میانش خطلولهای کشید یا اینکه گاز را به صورت LNG درآورد و بعد دوباره آن را در کشوری مانند جمهوریآذربایجان از طریق خطلوله انتقال داد.
اینها از نظر اقتصادی نشدنی هستند و موضوع را از صرفه میاندازند. راهحل دیگر، «سواپ گازی» یا انتقال گاز ترکمنستان از طریق خاک ایران است. اما ایران همکاری نخواهد کرد، چرا که نقشش فقط به یک «پورسانتبگیر» تنزل پیدا میکند. فراتر از همه اینها، اقتصاد فقیرِ ترکمنستان اساسا سرمایه مورد نیاز برای افزایش استحصال گاز را ندارد!
بنبستهای گازی
موردِ جمهوریآذربایجان جدیتر است. آذربایجان همین حالا به اروپا گاز میفروشد، اما طرحهای جاهطلبانهای که این کشور در همکاری با ترکیه برای صادرات گاز به اروپا دارد، میتوانند بازی را تغییر بدهند.
خطلوله «نابوکو» (Nabucco)، یکی از این طرحها بود که حالا متوقف شده و شکست خورده است، اما خطلوله «ترانس-آناتولین» (بهطور خلاصه موسوم به TANAP) که قرار است گاز دریای خزر را از طریق خاک ترکیه به اروپا برساند، فعلا یکی از عملیاتیترین طرحهای گازی روی میز اروپاییها است.
این طرح (یا طرحهای مشابه) اما یک مشکل دیگر هم دارند: اروپا در مورد تقویت موضع ترکیه در هر موضوعی، بسیار محتاط است. به عبارت ساده، اروپاییها به دلایل تاریخی، اقتصادی و سیاسی، به دشواری اجازه خواهند داد که ترکیه هم مانند روسیه شیر گازِ صادراتی به قاره سبز را به دست بگیرد.
صادرات گاز از میادین تازه کشفشده در مدیترانه (متعلق به کشورهایی مانند مصر، یونان، قبرس، لبنان و غیره) هم فعلا نه قابلیت اجرایی دارد و نه رقابتهای سیاسی اجازه عملیاتیشدن آنها را میدهد.
گاز سیاسی میشود؛ دوستیها و دشمنیها تغییر میکنند و اما ایران. ایران بزرگترین دارنده ذخایر گازی در جهان، پس از روسیه است. از آنسو، برخی کارشناسان معتقدند با کشف «میدان گازی چالوس» در شمال ایران، میزان ذخایر قابل استحصال گاز در ایران حتی از روسیه هم بیشتر شده است. در واقع، از نظر مجموع ذخایر نفت و گاز، ایران همین حالا هم جایگاه نخست دنیا را دارد.
رجوع به نقشههای جغرافیایی باز هم کارمان را ساده میکند: ایران میتواند همان گازی را که قطر میخواهد از میادین گازی خلیج فارس (به قول قطریها «گنبد شمالی» و به قول ما ایرانیها «پارس جنوبی») با کشتی به اروپا بفرستد، با خطلوله راهی اروپا کند.
مشکل ایران با اروپا اما سیاسی است و نه فنی و حتی اقتصادی. به عبارت ساده، اگر قرار باشد گاز «پارس جنوبی» به اروپا برسد، دست ایران بسیار بازتر از قطر، جمهوریآذربایجان، ترکمنستان، مصر و حتی رژیم اسرائیل است.
علاوه بر این، اگر خبرهای تایید نشده در مورد «میدان گازی چالوس» صحت داشته باشند، یکی از بزرگترین ذخایر آماده استحصال گاز در جهان، به صورت دستنخورده آماده است تا رقیب گازِ صادراتی روسیه شود.
دوستی با اروپا، ایران را ثروتمند میکند؟
در یک سناریویِ بسیار بسیار خوشبینانه، اگر ایران بتواند همین امسال مشکلات سیاسیاش را با اروپا حل و فصل کند و سرمایه کافی برای احداث خطلوله به اروپا هم فراهم شود، شاید تا پیش از سال ۲۰۳۰ میلادی، ایران به تامینکننده اصلی گاز اروپا بدل شود.
صادرات گاز به اروپا، با توجه به چشمانداز آینده مصرف در اروپا و قیمت گاز، میتواند اقتصاد ایران را زیر و زبر کند. درآمد روسیه از محل صادرات گاز به اروپا در سال گذشته میلادی حدود ۶۲ میلیارد دلار بود. با توجه به افزایش قیمتها، این درآمد امسال میتواند به حدود ۹۰ میلیارد دلار برسد. (با فرض عدم تحریم گاز روسیه)
اما ایران علاوه بر سناریویِ فرضیِ صادرات گاز به اروپا، صادرات نفت و صادرات غیرنفتی هم دارد و طرحهایی برای صادرات گاز به پاکستان و حتی هند و چین هم همواره روی میز بودهاند. محاسبه ثروتی که ایران میتواند با فرض تحقق همه اینها با هم به دست بیاورد، دشوار است.
منبع: