جهنمی که استارتاپها راه انداختند
پروژههای ارز دیجیتال بهدلایل مختلفی شکست میخورند؛ اما مهمترین دلیل آن این است که بیشتر آنها در ابتدا اصلاً وجود ندارند و صرفاً ایده و اغلب بیمعنی هستند. حتی اگر نتوانیم مستقیماً آنها را کلاهبرداری بنامیم، بازهم معمولاً دنبال قاپیدن پول نقد هستند. آنها تقریباً در هر گوشهکناری حضور دارند و هر کاربردی را ببینند، برایش پروژه درست میکنند؛ از توکنهایی برای کازپلیرها (افرادی که خودشان را شبیه کاراکترهای فیلم یا انیمیشن درست میکنند) و طرفداران دو آتشه موضوعات مختلف گرفته تا گربههای کلکسیونی، بازیهای بیپایان با تاس، بازیهای بلاک چینی مسخره و بسیاری موارد دیگر.
گسترش بازیهای بلاک چینی، بدون اینکه مشکل خاصی را حل کنند.
هر حوزهای که پروژههایش روی بلاک چین ایجاد شده، برای ادامه کار مشکل پیدا کرده است. منابع انسانی، بازاریابی، تولید موادغذایی، بهاشتراکگذاری محتوا، قمار و شرطبندی، وبلاگنویسی، رتبهدهی، روزنامهنگاری، نشر، وامدهی، رسانههای اجتماعی، مراقبت از حیوانات خانگی، خرید و تجارت فقط برخی از این حوزهها هستند.
میتوان گفت تقریباً همیشه تلاش برای بیرونکشیدن میلیونها دلار از جیب سرمایهگذاران و فروختن یک توکن کاربردپذیر به آنها تلاشی مذبوحانه است. بسیاری از این توکنهای کاربردپذیر بههیچوجه برای کاربردهای بیشماری که در وایتپیپرشان ذکر شده است قابل استفاده نیستند. علاوه بر آن، این توکنها داراییهای بسیار بیثباتی هستند. بیشتر آنها تا حد زیادی ارزش خودشان را از دست خواهند داد. حالا هزاران پروژه با هزاران توکن مختلف وجود دارد و جالب اینجاست که فقط تعداد کمی از آنها هستند که دقیقاً دارند روی ایجاد محصولاتی کار میکنند که مردم واقعاً به آنها نیاز دارند و از آنها استفاده میکنند.
ما به همه این پروژهها نیاز نداریم. کاربردهایی که دیدهایم در بهترین حالت بسیار ضعیف هستند. پس از آنکه وجوه جمعآوری میشوند، چند حالت برای تیمها اتفاق میافتد:
- یا نقدینگیشان تمام میشود.
- یا سود میکنند.
- یا اینکه با مدیریت نادرست پول را هدر میدهند و پروژه را به پایان میرسانند.
فکر نمیکنم بتوانید در میان ۱,۰۰۰ ارز دیجیتال برتر، بیشتر از نیمدوجین کاربرد مفید و واقعی برای بلاک چین پیدا کنید. این فریبکاری است. عرضههای اولیه سکه همان موقع کلاهبرداری بودند و هنوز هم هستند.
حالا تعداد بسیار زیادی پلتفرم بلاک چینی مختلف و اکوسیستمهای متنوع داریم و تعداد زیادی توکن که سوخت موردنیاز آن اکوسیستمها را تأمین میکنند. در حالی که در واقعیت، نیازی به این همه توکن نبود و همه این پلتفرمها بدون یک توکن جدید هم میتوانستند بهخوبی کار کنند.
درد فقط پول است
عرضههای اولیه سکه برای بهچنگآوردن پول برگزار میشوند و تجربه کاربر در نهایت هیچ اهمیتی ندارد. واقعاً به چند پلتفرم ویدیو و محتوا با توکنهایی برای «دسترسی به محتوای ویژه» نیاز داریم؟ اصلاً به چند پلتفرم کریپتویی نیاز داریم؟
به بلاکتیوی (BlockTV) که یک کانال تلویزیونی آنلاین موفق است توجه کنید. بنیانگذار آن قبلاً هم با عرضه اولیهٔ توکنهای یک پلتفرم بلاک چینی با عنوان استوکس (Stox) و یک استارتاپ با عنوان سیرین لبز (Sirin Labs) تلاش کرده بود سرمایهای جذب کند، اما موفق نشده بود و توکنهایش ۹۹٪ از ارزش خود را از دست دادند. با این حال باز هم تا قبل از اینکه اعلام کنند در یک عرضه اولیه حدود ۲ میلیون دلار جذب کردهاند، واقعاً داشتند خوب کار میکردند.
اغلب این پروژهها توجه نمیکنند که چنین توکنها و اپلیکیشنهای بلاک چینی، تجربه کاربر را خراب میکنند. پروژهها انتظار دارند کاربران فقط برای اینکه به پلتفرم آنها دسترسی داشته باشند و از آن استفاده کنند، باید از هر روشی که میتوانند وارد شوند.
چیزی که پروژهها دقیقاً از یک کاربر جدید انتظار دارند این است که:
- درباره نحوه خرید بیت کوین تحقیق کند.
- برای دستیابی به بیت کوین یک برنامه کاربردی پیدا کند.
- بیت کوینهای تازه خریداریشده را به یک صرافی ارز دیجیتال منتقل کند.
- بیت کوین را با یک توکن کاربردپذیر مبادله کند.
- در پلتفرم آن توکن کاربردپذیر ثبتنام کند.
- آن توکن کاربردپذیر را به پلتفرم منتقل کند یا نحوه کار با کیف پول متامسک یا سایر خدمات را یاد بگیرد.
- نحوه کار با خود پلتفرم را یاد بگیرد.
برای یک کاربر تازهوارد، انجام تمام این کارها سنگین است. به همین دلیل، گاهی اوقات وقتی تیم پروژه متوجه این مشکل میشود، به کاربران اجازه میدهد که بدون گذراندن این مراحل، برای استفاده از خدمات و قابلیتهای پروژه موردنظر مستقیماً از توکن آن برای پرداخت استفاده کنند. بهنظر شما بیمعنی نیست؟
آیا این پروژهها واقعاً انتظار دارند که کاربران آنها برای بهدستآوردن توکنهایشان چنین مسیر پرپیچوخمی را پشتسر بگذارند و پس از بهدستآوردن توکنها، یاد بگیرند که چطور از آنها در پلتفرم استفاده کنند؟ نه، چنین انتظاری را ندارند؛ زیرا خودشان هم میدانند که این کار بیفایده است. آنها فقط پول میخواهند و نه تنها به این کارشان ادامه میدهند، بلکه این توهم را در افراد ایجاد میکنند که دارند خدمتی ارزشمند به آنها ارائه میدهند.
برخی از تیمهای این پروژهها ممکن است اهداف خوبی داشته باشند، این را انکار نمیکنم. ممکن است آنها واقعاً بر این باور باشند که یک اپلیکیشن بلاک چینی منحصربهفرد یافتهاند که قرار است در حوزه مربوط به آنها خوب کار کند، اما واقعیت آن است که این تیمها صلاحیت آن را ندارند که محصولی تأثیرگذار ایجاد کنند. در نتیجه، برای مشکلاتی که اصلاً وجود ندارد، راهحلهایی ارائه میدهند و ازآنجاکه این راهحلها به درد نمیخورند، به کارشان پایان میدهند. در پایان فقط کاربران میمانند و مشکلاتی که شاید از همان اول اصلاً وجود نداشتند.
اگر ارزهای دیجیتال را بهعنوان پول دیجیتال بپذیریم، میتوان گفت این یک کاربرد واقعی و ارزشمند است. اما آیا واقعاً لازم است که صدها شکل مختلف از پول دیجیتال داشته باشیم؟ آیا از فروشندگان انتظار داریم همه این پولهای مختلف را بپذیرند؟ بهنظر شما این آشفتگی بیشتری را به وجود نمیآورد؟
جوامع کریپتو چاههای فاضلاب هستند
بیشتر پروژههای ارز دیجیتال چیزی بیشتر از یک پروژه مزخرف و بیمعنی نیستند؛ حتی اگر میلیاردها دلار در عرضههای اولیهشان سرمایه جذب کرده باشند. با این حال، نمیشود درباره پروژهها صحبت کنیم اما ستونفقرات آنها را که همان «جامعه» آنهاست نادیده بگیریم. رابطه بین پروژههای این حوزه و جامعه آنها، رابطهای کاملاً تصنعی است. افراد باورهای خود را درباره حوزه ارزهای دیجیتال شکل میدهند، اما فقط در راستای همان توکنهایی که روی آنها سرمایهگذاری کردهاند. به همین دلیل، این باورها بهسرعت به نوعی تعصب تبدیل میشوند. شاید در ظاهر چیز بدی به نظر نرسد، اما این افراد تقریباً بهطور کامل با انتظار سود (بدون توجه به باورهایشان) در این توکنها سرمایهگذاری میکنند. اما چرا؟
دلیلش این است که فکر میکنند ارزش این توکنها بهشکل نمایی افزایش خواهد یافت و مانند بیت کوین، اتریوم و چند مورد از دیگر ارزهای دیجیتال موفق، ارزشمند میشوند. با توجه به اینکه بازارهای ارز دیجیتال نابالغ هستند و دستکاریهایی در آنها انجام میشود، مشخص است که حرکات قیمت در آن از هیچ منطقی پیروی نمیکند. گاهی اوقات یک پروژه با یک برندسازی مجدد، میتواند کاری کند که قیمت توکنش بهشدت افزایش یابد. بنابراین افراد به امید رسیدن به سودهای کلان، در پروژهها سرمایهگذاری میکنند. بیشتر اوقات ارزش سرمایهگذاری آنها پایین میآید، اما آنها همچنان به نگهداشتن آن توکن ادامه میدهند. این زمانی است که افراد به «جامعه» یعنی پایینترین بخش زنجیره ملحق میشوند.
در بالای این زنجیره چه کسانی حضور دارند؟ شیلها (همدستان بنیانگذاران یا بازارگرمکنها)، اینفلوئنسرها، سرمایهگذاران اولیه و سرمایهگذاران خطرپذیر. این افراد از جوّسازی و تأثیرگذاری در حرکات قیمت سود میبرند. آنها سخت کار میکنند تا سرمایهگذاران خردهپا را به گمراهی کشانده و آنها را متقاعد کنند که توکن آنها برای سرمایهگذاری فوقالعاده است. اما در بالاترین قسمت زنجیره، این بنیانگذاران و اعضای تیم هستند که خوشحال میشوند روی این امواج سواری بگیرند و پول پارو کنند. اینها جوّی کاملاً مسموم ایجاد میکنند.
تیمهای پروژه و سخنگویان آنها تمام تلاش خود را میکنند تا دیگران را به «سرمایهگذاری» در توکن پروژه ترغیب کنند. چرا سرمایهگذاری را در گیومه آوردم؟ چون شما در واقع در حال خرید چیزی مثل سهام یک شرکت نیستید. آنچه در ازای پولتان دریافت میکنید، یک توکن با کاربرد ساختگی است که هرگز از آن برای این کاربرد استفاده نخواهید کرد.
پروژهها برای ساخت یک جامعه از انواع تاکتیکها استفاده میکنند، حتی بدون اینکه محصولی وجود داشته باشد. برخی افراد بهخاطر اینکه به خودِ پروژه علاقهمند هستند، به جامعه آن ملحق میشوند؛ اما سایر اعضای آن جامعه که بیشترین درصد آن را تشکیل میدهند، به اینفلوئنسرها، یوتیوبرها، مطبوعات، ویدیوهای یوتیوب و سایر روشهای فریبندهای که آن پروژه به کار برده است جذب میشوند.
تیمها تا جایی که میتوانند پول خرج میکنند تا کاربران را به گروههای تلگرامی خودشان بکشانند و آنها را با جوایز، پرسشوپاسخها و نیز با رقابتهای مد روز اغوا میکنند. کاربران هیجانزده هستند و مشتاقانه منتظرند تا توکنها به فروش بروند و سپس در فهرست یک صرافی ارز دیجیتال قرار بگیرند. تصورشان این است که بهزودی همگی ثروتمند میشوند.
اما در برخی مواقع رابطه بین پروژه و جامعه آن از هم میپاشد. این امر ممکن است قبل از عرضه اولیه اتفاق بیفتد، شاید هم یک ماه، یک سال یا دو سال بعد از آن اتفاق بیفتد. با این حال گریزی از آن نیست. این اتفاق بد دیر یا زود برای هر پروژه ارز دیجیتال و جامعه آن رخ خواهد داد. چرا؟ چون هیچ ارتباط حقیقی بین جامعه و پروژه وجود ندارد.
در برخی از تالارهای گفتگو در حوزه ارزهای دیجیتال و فضای آنلاین، مشکلاتی از قبیل تبعیض جنسیتی، نژادپرستی، زنستیزی و تعصب هم شایع است. جالب اینجاست که در حوزه کریپتو تعداد مردها بیشتر از زنهاست. به همین دلیل گاهی زنان در فضای آنلاین مورد آزار و اذیت واقع شدهاند. بهطور کلی تعداد پیشگامان زن در این حوزه کم است. بیشتر کنفرانسهای ارز دیجیتال با هیئتمدیره مردانه برگزار میشود. یکی از مصداقهای بارز آن همین عکسی است که میبینید: همه مردها روی سِن کنار هم نشستهاند و جای نفسکشیدن ندارند؛ انگار مجبور بودند همه بروند و آن بالا کنار هم بنشینند!
خلاصهای از وضعیت همایشهای کریپتویی!
با همه این اوصاف، تعدادی خانم واقعاً تحسینبرانگیز در حوزه ارزهای دیجیتال حضور دارند و فعالیت میکنند.
منبع: