همیشه جوامع به آخر خط میرسند
بیشتر پروژههای کریپتو قبل از فروش عمومی، توکنهایشان را با تخفیفهای زیاد به سرمایهگذاران خصوصی پیشنهاد میدهند. سپس اعضای جامعه توکنها را با قیمت بالاتری میخرند و بلافاصله ضرر میکنند. حقیقت این است که تیم پروژه، جامعه را فقط برای جمعآوری سرمایه میخواهد. بعد از اینکه پول موردنظر خود را به دست آوردند، پروژه بیارزششان را ارائه میکنند و در نهایت مجبور میشوند با ارائه بهروزرسانیهای بیاهمیت، ظاهر قضیه را حفظ کنند.
هدف تیم این است که روحیه افراد را بالا نگه دارد تا کسی متوجه نشود که ارائه بهروزرسانیهای اصلی را که در نقشه راه موجود است، متوقف کردهاند.
همیشه وضع به همین منوال است. بهتدریج نارضایتی و ناراحتی جامعه از روند پیشرفت پروژه بروز میکند، کمکم به عصبانیت تبدیل میشود و ناآرامیهایی در تلگرام یا ردیت به وجود میآید. در این مرحله، یک سری افراد جلوی ضرر و زیان بیشتر را میگیرند و خارج میشوند و یک سری دیگر، تصمیم میگیرند تا زمانی که ارزش توکنهایشان به صفر برسد، آنها را نگه دارند.
تنها چیزی که جامعه به آن علاقهمند است، قیمت توکن است. بیخیالِ فناوری! آنها فقط میخواهند توکنهایشان را بفروشند و سود کنند. اما تیم هیچ مسئولیتی در قبال این جامعه ندارد. بنابراین نه نقشه راه را به آنها ارائه میکند نه پروژه را فعال نگه میدارد. معمولاً هم کسی نمیتواند شکایتی بکند. تعداد کل شکایتهای گروهی و دادخواهی جمعی که کمیسیون بورس آمریکا ثبت کرده است، بسیار کم است.
گاهی اوقات تیمها تمام تلاششان را برای قرارگرفتن در فهرست صرافیهای بزرگ (با هزینه گزاف)، کار با بازارسازها، برای راهانداختن هیاهوی تبلیغاتی و حتی برای اطمینان از افزایش ارزش توکن انجام میدهند تا خریداران اولیه بتوانند بهموقع خارج شوند و ضرر نکنند. اما با ماهیت نوسانی ارزهای دیجیتال، همیشه افرادی هستند که نمیفروشند، افرادی هستند که در اوج قیمت میخرند و کسانی هم هستند که وقتی باید بفروشند صبر میکنند. روند امیدواری جامعه به این شکل است: ابتدا امیدوارند روزی بتوانند توکنهایشان را بفروشند و به سود سرشاری دست یابند، بعد به جایی میرسند که فقط کمی سود هم برایشان کافی است، بعد از آن میگویند حداقل به نقطه سربهسر برسیم، در نهایت هم به جایی میرسند که به همین که زیان هنگفتی متحمل نشوند راضی میشوند. در این مرحله، افراد از نظر عاطفی به جوامعی که مدتها عضو آن بودهاند دلبسته شدهاند. این چرخه ناامیدی ممکن است سالها طول بکشد.
با این حال، برخی از اعضای جامعه سرانجام پی خواهند برد که این دلبستگی از اساس اشتباه است و حوزه ارزهای دیجیتال اغلب جایی برای کسب درآمد معاملهگران است. یعنی چه؟ یعنی باید تعصبات را نسبت به پروژه کنار بگذارید و فقط معامله کنید. مهم نیست کدام توکن را میخرید، فقط کافی است این توکن یک دوره صعودی کوتاهمدت داشته باشد. پس از اینکه سودتان را دریافت کردید بهسراغ توکنی دیگر بروید. بدترین کاری که در این فضا میتوانید انجام دهید این است که یک توکن را ماهها بدون هیچ دلیلی نگه دارید، صرفاً به این خاطر که حس میکنید ممکن است در نهایت ارزشش افزایش یابد.
در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ پروژههای زیادی به وجود آمدند و جوامع زیادی حول خود تشکیل دادند. خود من در دو سالی که در این حوزه فعالیت داشتم، به بیش از صدها گروه تلگرامی ملحق شدم که بیشتر برای کار بود و فقط گاهی سرمایهگذاری شخصی انجام میدادم. حالا وقتی که به عقب برمیگردم و وضعیت آن پروژهها را بررسی میکنم، میبینم که خوشبینی بیاساسِ اعضا از بین رفته است و مدام میپرسند که چرا بهروزرسانیها انجام نمیشود. اعضا نمیدانند که تیم گیر کرده است و نمیداند چطور اعلام کند پولشان تمام شده است. واقعاً چطور میتوان شرکتی را اداره کرد که هیچ درآمدی ندارد؟
سرمایهگذاران شت کوینها که نمیخواهند شکست پروژه را قبول کنند.
الکتریفای ایژیا (Electrify Asia)، اپکس (Apex)، آکتوس (Auctus)، زَپ (Zap)، سوما (Soma)، اُسیان (OCN)، سیانان (CNN)، جِمز (Gems)، اینترنکست (Internxt)، هیرو (Hero) و بسیاری دیگر فقط تعدادی از صدها پروژهای بودند که در طی این سالها سروصدای زیادی به راه انداختند. افراد میلیونها دلار در این پروژهها سرمایهگذاری کردند، اما دستآخر ارزش همه این توکنها تقریباً به صفر رسید.
به فرقه ما بپیوندید
جوامع ارزهای دیجیتال (مخصوصاً جوامع بزرگتر) غیرمنطقی هستند و رفتارشان فرقهمانند است. همه آنها برای خودشان قلمرو ایجاد میکنند و از توکنهایشان در برابر انتقادها و تهمتها دفاع میکنند. اگر به آنها هشدار بدهی، نادیده میگیرند و همان حرفهای پوچی را که رهبرانشان به خوردشان دادهاند تکرار میکنند.
فقط تعداد کمی از افراد هستند که سرِ عقل میآیند و به این فکر میکنند که آیا ماندن در کنار این جوامع مختلف که بهظاهر با هم رقیب هستند ارزش دارد یا نه.
فقط سرمایهگذاران نیستند که نسبت به توکنهایشان دلبسته میشوند و نسبت به مخالفان رفتار تهاجمی دارند. بنیانگذاران، مدیرعاملها و رهبران این جوامع هم بعد از مدت کوتاهی احساسی خداگونه پیدا میکنند. جاستین سان (بنیانگذار ترون)، چانگ پنگ ژائو (بنیانگذار صرافی بزرگ بایننس)، چارلی لی (خالق لایت کوین) و همتایان آنها حالا دیگر به اندازه سلبریتیها مشهور شدهاند.
این افراد ثروتمند و مشهور در این حوزه، بهخوبی میدانند چطور باید نامشان را بهعنوان «افراد مفید و خوب» در اذهان مردم دنیا حک کنند. شعارشان این است که در حال خدمتکردن به مردم هستند و در ایجاد فردایی بهتر سهم دارند؛ حال آنکه بیشتر آنها فقط روغن مار یا چیزی بدتر از آن میفروشند. هرچه جامعه بزرگتر باشد، سخاوتمندتر است. جایی که حرف منافع عمومی باشد، هیچ رسواییای آنقدر بزرگ نیست که نتوان از آن چشمپوشی کرد.
هنر اتلاف وقت
کسانی که در کار تولید محتوای ارزهای دیجیتال هستند به سه دسته تقسیم میشوند:
- کسانی که واقعاً میدانند درباره چه چیزی صحبت میکنند و به دانش مخاطبان اضافه میکنند.
- کسانی که از طریق ارزهای دیجیتال ثروتمند شدهاند و تصمیم گرفتهاند با اتلاف وقت دیگران، امرار معاش کنند.
- کسانی که آرزو میکنند از طریق ارزهای دیجیتال به ثروت برسند و تصمیم گرفتهاند اتلاف وقت دیگران را بهعنوان یک شغل انتخاب کنند.
من با دسته اول هیچ مشکلی ندارم. بعضی از تولیدکنندگان محتوا دانش واقعی دارند و به مخاطبان خودشان چیزی ارزشمند ارائه میکنند. اما تعداد این افراد واقعاً کم است. مشکل من با کسانی است که دارند با اتلاف وقت دیگران امرار معاش میکنند و تعدادشان هم کم نیست.
اینفلوئنسرهای این حوزه را در نظر بگیرید. آنها میخواهند از هر طریقی درآمد کسب کنند. برخی از آنها توکنی را که در آن سرمایهگذاری کردهاند به شما هدیه میدهند و با لینکهایی که در اختیارتان میگذارند ترغیبتان میکنند که در پلتفرمهای «معامله با اهرم» ثبتنام کنید. برخی دیگر، دنبالکنندگان خود را تشویق میکنند تا توکنی را که در جدیدترین عرضه اولیه ارائه شده است خریداری کنند. آنهایی که واقعاً حقهباز هستند، ویدیوهایی جذاب تهیه کرده و در آن، عرضههای اولیه و سرمایهگذاریهای احتمالی را رتبهبندی میکنند و در اختیارتان قرار میدهند. یک سلب مسئولیت هم برای آن قرار میدهند که «این یک مشاوره مالی نیست». آنها فقط تلاش میکنند شما را ترغیب کنند که چیزی بخرید. تأثیرگذارترینِ این افراد، آنهایی هستند که به پیشفروشها و فروشهای خصوصی دسترسی دارند، بنابراین همیشه یک قدم از مخاطبان جلوتر هستند.
در دورههای بازار نزولی (خرسی)، اینفلوئنسرها که دیگر نمیتوانند کسی را به خریدن ترغیب کنند، مجبورند روشهای دیگری را برای رسیدن به سود پیدا کنند، دستاوردهای قبلی را یادآوری کنند و با آنها سرگرم شوند تا دوره صعودی آغاز شود. برخی از آنها استارتاپهایی را تشکیل میدهند که به نظر میرسد در زمینه ارائه خدمات بازاریابی فعالیت میکنند، اما واقعیت این است که باز هم چیزی را به شما میفروشند. اما چه چیزهایی؟
برای مثال، میتوانید از بین دهها هزار پادکست در زمینه ارزهای دیجیتال، یکی را بخرید یا به یک اینفلوئنسر برای تبلیغات در توییتر یا یوتیوب پول پرداخت کنید. اگر پول خوبی دارید، اینفلوئنسری با یک کانال درستحسابی یوتیوب گیرتان میآید. اگر نه، یکی از پروژههای ارز دیجیتال رو به شکست را با پرداخت به یک اینفلوئنسر سطح پایین انتخاب میکنید.
متبحرترین اینفلوئنسرها حتی رویدادهایی را ترتیب میدهند و از شرکتهای بزرگتر حمایت مالی دریافت میکنند تا بتوانند هزینههای تعطیلاتشان را تأمین کنند. این افراد استارتاپهای سادهلوح در حوزه ارزهای دیجیتال را که به حمایت نیاز دارند هدف قرار میدهند.
آنها بهطور مداوم در توییتر به شما یادآوری میکنند که هنوز روی اشتیاق شدیدی که نسبت به استارتاپ شما دارند تمرکز کردهاند. اشتیاقی که این روزها معنایش عوض شده و چیزی بیشتر از نگاههای بیحوصله روی سِن کنفرانس، راهاندازی برندهای سبک زندگی یا طراحی وبلاگهای شخصی سفر نیست. به هر حال، آنها نقششان را در معرفی استارتاپ شما با راهاندازی آخرین خبرنامهها، پرتالهای آموزشی، پادکست، شرکت سرمایهگذاری، سایت خبری یا رسانه پژوهشی ایفا میکنند.
اما با همه تلاشهایی که اینفلوئنسرها میکنند، پذیرش گسترده ارزهای دیجیتال هرگز با آموزش شیوههای مدیریت کلیدهای خصوصی به افراد و مطالب اینچنینی حاصل نخواهد شد. فقط زمانی به این پذیرش گسترده خواهیم رسید که محصولات و خدماتی داشته باشیم که همه مردم بتوانند از آنها استفاده کنند و زندگی عادی روزانه برایشان راحتتر شود، بدون اینکه نیاز باشد دانشی عمیق درباره ارزهای دیجیتال داشته باشند یا اصلاً بدانند بلاک چین چیست. درست مانند استفاده از خدمات بانکی که برای استفاده از آن، نیازی نیست دانش خاصی درباره بانکداری یا امور مالی داشته باشید.
ما هنوز به آن مرحله نزدیک نیستیم و موانع زیادی برای رسیدن به این هدف وجود دارد. بنابراین داشتن کانال یوتیوب یا پادکست برای آموزش افراد درباره مبانی ارزهای دیجیتال، صرفاً امتیازی برای یک اینفلوئنسر است تا با آن احساس کند که در این حوزه مشارکت دارد. به همین ترتیب، بیشتر رسانهها فقط بهدنبال پرکردن رادیو و تلویزیون هستند به امید اینکه پولی به جیب بزنند؛ همین.
منبع: